ويژگىها و امتيازات تفسير راهنما
میزگرد با حضور صاحبنظران قرآنی
میزگرد با حضور صاحبنظران قرآنی
در هشتمين نشست از مجموعه نشستهاى قرآنپژوهى دوازدهمين نمايشگاه بينالمللى قرآن كريم «تفسير راهنما» توسط دستاندركاران اين مجموعه معرفى شد و درباره روشهاى تحقيقاتى، گروهها و واحدهاى مختلفى كه در تهيه تفسير نقش داشتهاند، توضيحاتى ارائه گرديد. در اين نشست حججاسلام: معاديخواه (دبير نشست)، محمدعلى ايازى (از قرآن پژوهان و مسئول سابق مركز فرهنگ و معارف قرآن)، ملاحسنى (مسئول بخش نمايه تفسير راهنما(، ابوطالب طالبى )از محققان تفسير راهنما(، علىمحمد يزدى )از محققان تفسير راهنما( و محمد مرادى )مسئول سابق بخش نمايه تفسير راهنما) حضور داشتند. مشروح مذاكرات اين نشست از قرار زير است:
* * *
معاديخواه: خدمت ميهمانان عزيزى كه در اين نشست حضور دارند، خير مقدم عرض مىكنم و اين ماه مبارك رمضان، ماه نزول قرآن را به همگان تبريك عرض مىكنم. تحقيقات نوين در شهر قم از سالها پيش شروع شده و نهادى به قرآنپژوهى اختصاص پيدا كرده است. موضوع اين نشست بررسى مجموعهاى به نام تفسير راهنما است كه يك نوع جديد از تفسير قرآن كريم است و بعد از پيدايش جمهورى اسلامى ايران شروع شده و داراى تاريخچهاى است. شايد در بين دوستانى كه در اين نشست حضور دارند، بنده اين توفيق را داشتهام كه از لحظه شروع كارى كه به كارهايى از جمله تفسير راهنما انجاميد، حضور داشتم. سال 1356 در زندان اوين، پس از حدود دو سال كه بسيارى از دوستان از جمله «آيةاللَّه هاشمى رفسنجانى» را نديده بودم، در بند يك به هم رسيديم و ايشان از كارى كه در سال 1350 شروع شده و در آن كار، ايشان نيز حضور داشتند سراغ گرفتند. خلاصه مطلب اين بود كه زمانى تصميم گرفته شد براى نهجالبلاغه به اصطلاح آن روز يك «الكاشف معنوى» تهيه شود و خود اين اقدام و فلسفه و انگيزههاى آن تاريخچهاى دارد و بخشى از آن را من عهدهدار شدم كه به «فرهنگ آفتاب» انجاميد كه يك معجم معنوى براى نهجالبلاغه است و ايشان از آن كار پرسيدند كه به كجا رسيده است؟ چون كار پيشتر سبكى خاص داشت و من توضيحاتى دادم و گفتم كه الان كار به اين شكل و سبك است و ايشان اين روش را پسنديدند و گفتند كه خوب است براى قرآن نيز انجام شود و خود ايشان اين كار را شروع كردند. در آن زمان كارى كه انجام مىشد، در واقع يك نوع نمايهسازى از مفاهيم قرآن كريم بود، كه تاريخچه اين كار يكى از بخشهاى خواندنى و شنيدنى تاريخ انقلاب اسلامى است. بخش عمده وقت ايشان در زندان به قرآن اختصاص مىيافت و خوشبختانه مىشد منابعى مثل تفاسير را به زندان آورد، و حدود 30 دفتر در آن زمان آماده شد و آن دفترها الان هست و كسانى كه اين دفترها را دارند، تفاوتى بين دفتر اول تا دفتر چهارم با دفترهاى بعدى مىبينند. دفترهاى 1 تا 4 هر دو صفحه نوشته دارد، ولى دفتر پنجم به بعد فقط يك صفحه نوشته دارد كه اين نتيجه عدم توفيق و در واقع قطع همكارى بنده با ايشان به علت آزادى از زندان بود.اين شروع قضيه بود و در واقع هدف اين بود كه معجم معنوى براى قرآن كريم فراهم بشود، به طورى كه اگر كسى بخواهد درباره موضوعى آياتى از قرآن بيابد، با استفاده از طبقهبندى و موضوعبندى اين مجموعه به خواسته خود برسد.
پس از پيروزى انقلاب اسلامى، مؤسس و بانى اصل كار، درگير كارهاى ديگرى شدند. مدتها ضمن اشتغالهايى كه درباره انقلاب و مسائل جمهورى اسلامى بود، اين دغدغه بود كه سرنوشت كار به كجا مىانجامد؟ نهادهاى بسيارى داوطلب شدند اين كار را انجام دهند. از صدا و سيما گرفته تا حزب جمهورى اسلامى كه در نهايت قرعه فال به نام دفتر تبليغات اسلامى قم افتاد كه دفترهاى نيمه تمام را گرفتند و قرار شد كار را با تلاش فضلاى قم به سامان برسانند.
مسئوليت اولين گروهى كه كار را شروع كردند، با حجة الاسلام ايازى بود. از اينجا فعاليت با هدف تمام كردن كار نيمه تمامى شروع شد كه بايد منتهى به «معجم معنوى» قرآن كريم مىشد؛ اما داستان به گونهاى ديگر پيش رفت؛ يعنى از دل اين كار كارهاى ديگرى هم درآمد كه بحث امشب فقط به تفسير راهنما اختصاص يافته است كه در واقع اين تفسير با آن كارى كه گفتم، به شكلى ارتباط پيدا مىكند. آنچه كه بسيار مهم است، نقش چشمگير و اساسى اين كار در نهادينه شدن قرآن پژوهى در حوزه علميه قم بود كه افتخار بزرگى است، ولى در هر صورت تفسير راهنمايى كه امشب درباره آن بحث مىكنيم، يك بخش از مجموعه كارهايى است كه به آن معجمنويسى ارتباط پيدا مىكند. از جناب آقاى ايازى خواهش مىكنم درباره ادامه كار و به خصوص آن مسائلى كه به تفسر راهنما مربوط مىشود، توضيحاتى ارائه كنند.
ايازى: چون فرصت بسيار كم است. كمتر به تاريخچه تفسير راهنما مىپردازم، بلكه به جايگاه، اهداف و ويژگىهاى اين تفسير مىپردازم و اميد است كه بقيه دوستان توضيح مرا كامل كنند. دفترهاى تفسير راهنما در سال 1366 به من واگذار شد. وقتى بررسى كردم، به آقاى رفسنجانى پيشنهاد دادم كه اين كار به صورت گروهى و با استفاده از منابع گسترده تفسيرى و روايى و لغوى ادامه پيدا كند؛ به همين دليل، در سال 1366 گروههاى تفسير در قالب گروههاى چهار و پنج نفرى تفسيم شدند و هر دفترى و هر قسمتى از تفسير را يك گروه بر عهده گرفت و بر روى آن كار مىكرد و بسط و يا قبض مىداد و سپس به دست گروه دوم مىافتاد و گروه دوم آنها را بررسى مىكرد و گروه ديگرى آن را ويرايش و براى مراحل بعدى آماده مىكرد.
محصول اين تلاشها 20 جلد است. وقتى كه ما براى تفسير راهنما برنامهريزى كرديم، عقيده داشتيم كه تفسير راهنما تنها يك تفسير نيست، بلكه مجموعه كارى است كه مىتواند در مجموعه پژوهشهاى قرآنى قرار گيرد و كار نخستين آن اين است كه آنچه از پيامدها و مدلولهاى قرآن است، استخراج و طبقهبندى شود. از كارهاى ديگر آن اين است كه يك كشاف قرآن و فرهنگ موضوعى قرآن در كنار اين كار نهفته شود و كار سوم كه مىتواند انجام شود، اين است كه يك بانك اطلاعات قرآن از مجموعه تفاسير و نمايههاى موضوعى آنها فراهم شود و در مرحله چهارم، نگاه اين بود كه همه مجموعه زمينهاى براى تهيه يك تفسير موضوعى فراهم آورند؛ كارى كه اكنون به نام تفسير راهنما شناخته شده است و در آن دست كم هجده نفر نيروى محقق و زبده حوزه علميه قم مسئول اين مجموعه هستند كه اگر اين را با كار اوليه آن مقايسه كنيم، مىتوان گفت چهل درصد براى دوره اول بوده و بقيه اين كار توسط محققان «مركز فرهنگ و معارف قرآن» انجام گرفته است و علاوه بر اين گروه، مجموعه ديگرى نيز براى نمايهسازى كار مىكردند كه آقاى مرادى مسئول آن بودند و هدف اين بود كه به صورت علمى و فنى نمايهسازى و اطلاعات را سازماندهى كنند، و بخش اطلاعرسانى در حوزه دين، كار جديدى بود كه در حوزههاى علميه انجام شد.
در زمينه جايگاه تفسير راهنما مىتوان گفت: تفسير راهنما به لحاظ طبقهبندى بين تفاسير ديگر يك تفسير عصرى است؛ يعنى تفسيرى كه متعلق به زمان خود است و اگر آن را با تفاسير موجود - ده تا بيست تفسير موجود چه فارسى و چه عربى را كه در اين دو دهه اخير در فرهنگ شيعه تولد يافته است - مقايسه كنيم، يكى از تفاسير كارآمد قرآنى است كه مىتواند با مخاطبان خود به شكل طبقهبندى شده و با دستهبندى مطالب، ارتباط برقرار كند. ويژگىهاى اين تفسير را مىتوان به هفت ويژگى ردهبندى كرد:
در مجموعه تفاسيرى كه تا كنون چاپ شده، شايد تنها دو تفسير داشته باشيم كه به صورت گروهى انجام شده است؛ يكى تفسير نمونه كه حدود 20 الى 30 سال پيش بوده و يك تفسير همين تفسير است كه از نظر استفاده از منابع و روزآمد كردن و ديگر خصوصيات، تفاوت جدى دارد و امتياز اول اين تفسير را مىتوان گروهى بودن آن دانست كه مجموعه گروهها نظريات خود را بيان مىكردند و نظر اكثريت مورد قبول قرار مىگرفته و اعمال مىشده است.
آقاى معاديخواه گفتند كه در زندان مىتوانستيم از منابع استفاده كنيم، اما به جرأت مىتوانم بگويم كه حجم استفاده منابعى كه محققان مركز فرهنگ قرآن از منابع مختلف داشتهاند، بىنظير است و خود كتابخانه مركز كه يكى از بهترين كتابخانههاى تخصصى جهان اسلام است، گوياى اين امر است؛ لذا ويژگى دوم اين تفسير بهرهگيرى از منابع فراوان است.
ويژگى سوم اين است كه به لحاظ تقسيمبندى روشى، داراى دستهبندى مختلف است؛ برخى تفسير قرآن به قرآن، برخى قرآن به حديث، و برخى تفسير قرآن به روش عقلى هستند و شيوههاى مختلفى وجود دارد. تفسير راهنما از همه شيوههاى تفسيرى استفاده كرده؛ يعنى هم از قرآن به عنوان يك منبع و هم از حديث استفاده كرده و از روايات زيادى استفاده شده است و البته هر روايتى پذيرفته نمىشد؛ مگر اينكه مورد قبول جمع واقع مىشد؛ لذا استفاده از حديث نيز يكى از نكات مثبت و مهم تفسير است. استفاده از عقل و تجربههاى تفسيرى يعنى استفاده از آرا و نظريات مفسران نيز مشهود است.
ويژگى چهارم، استفاده از مقايسه و تطبيق است؛ يكى از روشهايى كه در دوران اخير بر آن تأكيد شده است و حضرت امامقدس سره نيز در تفسير خود بر مقايسه و تطبيق تأكيد كردهاند. اين تطبيقها را در كليد واژهها شايد ببينيم و وقتى به مسائل زمان خود ارتباط پيدا مىكنيم، اين حوزه را كاملاً مىفهميم.
ويژگى پنجم تفسير، نمايهسازى و بهرهگيرى از تقسيم مطالب به موضوعات قابل دسترسى است. وقتى تفسير را نگاه مىكنيد، علاوه بر آنكه فهرست موضوعات دارد، در هر آيه موضوعاتى كه با آن ارتباط دارد، به دقت مشخص شده است. شايد در تاريخ ايران و اسلام چنين نمايه نمونهاى نداشته باشيم و شايد بيش از دويست سيصد تفسير را هم مقايسه كرديم. در جهان اسلام هيچ تفسيرى را نداريم كه طبقهبندى موضوعى را به اين شكل علمى انجام داده باشد.
ششمين ويژگى كه مىتوانيم درباره اين تفسير ذكر كنيم، استفاده از روشهاى نشانهشناسى است كه اصطلاحاً ما امروز از آن به «سمانيك» تعبير مىكنيم، يعنى استفاده كردن از دلالتهاى مختلف و نشانههاى ظاهرى و غير ظاهرى دلالتهاى مطابقى، تضمينى، التزامى و اقتضا و اشاره و امثال اينها كه شكلى بسيار گسترده دارد...
ويژگى هفتم اين تفسير، بهرهگيرى از انديشههاى اجتماعى است.
و هشتمين ويژگى كه به نظر من خيلى مهم است، اين است كه با تمام دقتها و ژرفنگرىها، به زبان فارسى نوشته شده است و همه افراد فارسى زبان مىتوانند از آن در سطوح مختلف استفاده كنند و كارى كه بعد از دوره مسئوليت من انجام شده، همراه شدن تفسير با ترجمهاى از آيات است و البته آماده شدن اين مجموعه براى فرهنگ موضوعى و تفسير موضوعى قرآن است كه اين نيز از ويژگىهاى اين مجموعه است. البته اين همه خوبىها و محاسن است و اگر فرصتى پيش آمد، درباره مورد ديگر نيز مىتوانيم صحبت كنيم.
معاديخواه: من يك پرانتز باز مىكنم و آن اينكه معتقدم ترجمه «بسم الله الرحمن الرحيم» در فارسى غلط رايج است؛ همه مىگويند: «به نام خداوند بخشاينده مهربان» كمترين نقص اين ترجمه آن است كه «مهربان» و «بخشنده» هم خانواده نيست؛ در حالى كه رحمان و رحيم هم خانواده است.
حداقل انتظار از يك ترجمه اين است كه براى دو واژه هم خانواده در عربى دو واژه هم خانواده در فارسى پيدا كنيم. براى «رحمان» مهرگستر را انتخاب كردم و فكر كنم قابل دفاع باشد. به هر حال اگر بهتر از اين شد كه چه بهتر وگرنه دو واژه هم خانواده نياز داريم. من براى دوستانى كه در اين جلسه حضور دارند و شايد اين سؤال برايشان پيش بيايد كه اصلاً اين تفسير راهنما چيست؟ به همين »بسم الله الرحمن الرحيم» اشاره مىكنم. «بسم الله الرحمن الرحيم» مىخواهد براساس اين تفسير روى كاغذ بيايد؛ موضوعهاى زيادى از «با»ى «بسم» گرفته شده است. وقتى شما مىگوييد «بسم الله الرحمن الرحيم» همين «باء» پيامى دارد كه آغاز حركت با اسم «الله» است نه «الله» و از همين جا وارد صفات و اسما مىشويم و بعد خود «رحمان» و «رحيم» كه به عنوان اسما و صفات الهى آمده است. بالأخره قرآن جاذبه دارد و ادب قرآنى كه هر كارى با «بسم الله» شروع مىشود و رابطهاى كه اين جاذبه رحمت در حركت مىتواند داشته باشد. همين اين پيامها استخراج مىشود و نظم و ترتيب پيدا مىكند و به همين ترتيب تفسير آيات تا آخر قرآن ادامه پيدا مىكند. از آقاى طالبى مىخواهيم كه در مورد روش و شيوه كار تفسير راهنما توضيح دهند.
طالبى: حضرت علىعليه السلام مىفرمايند: قرآن يك لايه ظاهرى دارد كه بسيار زيباست، هر كس اندكى با زبان عربى آشنا باشد، قرآن را باز مىكند آيات را مىخواند مجذوب زيبايى بيان و اسلوب قرآن مىشود، ولى علاوه بر اين ظاهر زيبا كه قرآن واجد آن است، در تفسير راهنما سعى شده، در حد توان مطالبى را كه آيات قرآن در ظاهر و در لايههاى زيرينش به آنها اشاره كرده است، استخراج شود. باطن قرآن تمام شدنى نيست و بسيار ژرف است و ما نمىتوانيم به قعر آن برسيم، ولى در حد توان مىتوانيم استخراج كنيم.
در تفسير راهنما سعى شده، ابتدا بر هر آيه متمركز شده و مهمترين تفسيرهايى كه از صدر اسلام تا زمان حاضر نوشته شده است، به دقت بررسى شود؛ سپس يكايك موضوعهايى را كه مىتوانيم از اين آيه استخراج كنيم، به صورت يك فيش و يك گزاره بلند و كوتاه به صورت شمارهبندى ليست كنيم. اين مطلب، بعضى ساده و آسان است، ولى بسيارى از آنها اگر توضيح داشته باشند، خواننده نمىتواند پى ببرد كه چرا اين مطلب از اين آيه استخراج شده است. در تفسير راهنما سعى شده است كه مطالبى كه به توضيح نياز دارد، در ذيل فيشها به صورت روان و ساده توضيح داده شود و بدين ترتيب، از ابتدا تا انتهاى قرآن، آيات را يكايك مورد بررسى دقيق قرار داده و گروه، در حد توان خود هر موضوعى را كه مىتوانستند، استخراج مىكردند و اگر به توضيح نياز بود، ذيل آن مىنوشتند و به گروه ديگر براى نمايهسازى تحويل مىدادند كه آن، مرحله دوم كار و فهرست تفسير راهنماست كه حدود دو جلد مىشود و تمام موضوعهايى كه در تفسير راهنما به صورت پراكنده آمده است، در آنجا جمع مىشود و در واقع فهرست موضوعى كامل، براى قرآن است؛ براى مثال، اگر شما براى توضيحى به المعجم المفهرس مراجعه كنيد، تنها پاسخگوى موضوعى است كه كلمهاى از آن در قرآن آمده باشد، ولى بسيارى از آيات است كه درباره آن موضوع بحث و حرف دارد، ولى كلمهاى از واژههاى مرتبط با آن در آيه نيامده است؛ در تفسير راهنما سعى شده موضوعهايى كه عنوان آن موضوع نيامده ولى در آيه مطرح است، استخراج شده و فهرست تفسير راهنما كه همان «كليد قرآن» است و شايد بيش از هزاران موضوع در آن جمعآورى شده، به صورت گسترده آنها را بيان كرده است.
يزدى: به نظر مىرسد توضيحهايى كه دوستان مىدهند، پاسخ به پرسشهايى باشد كه در ذهن حضار درباره تفسر راهنماست، مگر پرسشهايى كه ما پاسخ نداده باشيم؛ از جمله در مورد سؤال آقاى معاديخواه كه در مورد «بسم الله الرحمن الرحيم» گفتند؛ اما در تفسير راهنما اصلاً «بسم الله» ترجمه نشده است و همان متن قرآن نوشته شده كه اين برخاسته از شيوهاى است كه متصديان تفسير پيش گرفتند و بر آن بودند كه نكتههاى «بسم الله الرحمن الرحيم» را استخراج و جدا جدا كنند و براى هر يك بند و جمله مستقلى بنويسند؛ مثلاً بنويسند: خداى تعالى داراى رحمت گسترده بر همه مخلوقات است و بگويند كه اين مطلب از «رحمان» استفاده شده است، تا مشخص شود از كجا استفاده شده و به همين مقدار اكتفا شده است. آن كلمه قرآنى نيز زير آن جمله فارسى نگاشته شده تا هر خوانندهاى كه جمله فارسى را بخواند و آن بخش آيه را زير آن ببيند، بداند از آن بخش آيه استفاده شده است. ممكن است عدهاى چگونگى استخراج را به سادگى بفهمند و ممكن است عدهاى نتوانند كشف كنند و نويسندگان در اين باره توضيح دادهاند كه «رحمان» صيغه مبالغه است و با «رحيم» تفاوت دارد و اين تفاوت در گستردگى همه مخلوقات يا در گستردگى خود رحمت و عظمت آن است.
بعد تفسير راهنما كار خود را انجام داد، يعنى برداشتهاى متعدد از «بسم الله» تمام شد، باز اين نياز پيش مىآيد كه خواننده تفسير براى به دست آوردن يك مفاد اجمالى از آيه، تمام برداشتها را بخواند تا به معنى برسد و شايد به زحمت بيفتد. براى آسان كردن كار، يك گروه دو نفره براى ترجمه جديد قرآن تشكيل شد. در اين گروه دو نفره، يكى مىنوشت و ديگرى نقد مىكرد. با توجه به برداشتها مىتوانستيم همراه تفسير يكى از ترجمههاى موجود را ملاك قرار دهيم؛ اما فكر كرديم ممكن است با برداشتهاى تفسير راهنما ناهماهنگ باشد و به خود اجازه نمىدهيم كه در آن ترجمه دخل و تصرف كنيم؛ از اين رو، تصميم بر آن شد كه ترجمهاى نوشته شود كه با فيشها و جملههاى برداشت شده سازگار باشد.
مترجم و نقاد نيز در ترجمه آزاد بودند و شايد با برداشت كنندگان مطالب نيز هماهنگ نبودند و آخرين تلاش اين بود كه ترجمه با مطالب ذيل آيه، تناقض و تنافى نداشته باشد. اينكه در خود ترجمه، تمام برداشتها منعكس شود، مسلماً امكانپذير نبود؛ در كلمات عربى آنقدر مطالب گنجانده مىشود كه اگر عرب در ذهنش از يك كلمه معنايى داشته باشد كه يك فارسى زبان بخواهد كلمهاى از فارسى را جايگزين كند، نمىتواند با يك يا دو كلمه معنى را برساند، مگر اينكه با جمله مفاد آن را بيان كند و شما اگر بخواهيد تفاوت اساسى و حقيقى ميان «رحمان» و «رحيم» را پيدا كنيد، بايد برداشتها را بخوانيد: آنجا منعكس شده كه خود رحمان يا رحيم معنايش چيست يا ارتباط رحمان با رحيم چيست؟ اساساً «بسم الله الرحمن الرحيم» در آغاز قرآن به چه معنى است؟ اينها بايد به صورت مطلب جدا مطرح شود تا يك فارسى زبان بتواند به معنى و فهم آنها دسترسى پيدا كند - و اينكه مثلاً من «بخشاينده» را به «مهرگستر» تبديل كنم و خاطرم جمع باشد كه رحمان را ترجمه كردم و شايد اصلاً «مهر» نتواند كلمه رحمت عربى را منعكس كند؛ مهر با رحمت عربى فرق دارد.
رحمت كلمهاى است كه در آن عطا كردن به ديگرى نيز وجود دارد نعمتهايى كه از روى دلسوزى بر ديگران مىدهيم از مصاديق رحمت است و كلمه مهر كوتاه است و اينها را نمىرساند. عدهاى در مركز فرهنگ و معارف قرآن، براى رحيم، «مهرورز» را انتخاب كردند، و اين انتخابهاى گوناگون تنها در يك مركز است كه در آن ترجمه و تفسير راهنما تدوين شده كه در همانها باز روى كلمات به اين نتيجه واحد نرسيدند كه همه يك چيز را انتخاب كنند.
در تفسير راهنما، افزون بر اينكه محققان بخش ترجمه با محققان بخش تفسير متفاوتاند، محققان بخش تفسير پنجاه نفر بودند كه در گروههاى پنج نفرى كار مىكردند و گاه برداشتهاى هر گروه متفاوت بود. علت اين است كه كار گروهى اين فايده را دارد كه آن گروهى مطالبى را استخراج كرده و گروه ديگر از آيات ديگر مطالب مشابهى استخراج كرده است و مراجعه كننده به هر دو دسترسى پيدا مىكند، هر چند عدهاى، اين را جزو عيوب اين تفسير دانستند. به اين تصوّر كه هر جا آيات مشابهى است، پس بايد تمامى مطالبى كه ذيل آن است در ذيل اين نيز بيايد، در حالى كه ما خودمان به اين نتيجه رسيديم كه اگر به آيات مشابهى - كه به ظاهر مشابه است - دقت كنيم، مىبينيم كه مشابه نيست؛ زيرا جايگاه اين آيه در آيات قبل و بعد معناى تازهاى به آن داده و در نتيجه برداشتها متفاوت است.
معاديخواه: به نظر مىآيد كه صحبت من درست فهميده نشد. من به تفسير راهنما نپرداختم، بلكه منظورم اين بود كه در ترجمههاى موجود همه مىگويند: «بخشاينده و مهربان» در مقايسه، من مهرگستر مهربان را انتخاب مىكنم. اگر به ترجمه بپردازيم، مثلاً همين «بسم الله» را مورد بحث قرار دهيم، بحث گسترده و طولانى مىشود كه آيا ما اصلاً مىتوانيم در ادبيات فارسى ترجمهاى از قرآن داشته باشيم، فعلاً ادعاى بنده در مقايسه معناى «مهرگستر مهربان» اين نقص را ندارد. من اميدوارم كارى از اين نهاد پژوهشى قم شروع شود و يك باشگاه گفتمان ترجمه تشكيل شود كه درباره ترجمه همه نظريات را گردآورى كند. ضمن آنكه بايد گفت اين جلسه نقد تفسير راهنما نيست، بلكه معرفى آن است.
مرادى: من پيش از شروع سخن جملهاى را از آقاى معاديخواه اصلاح كنم. ايشان از دست نوشتههاى زندان از 30 دفتر نام بردند كه 22 دفتر است و البته از اول تا پايان قرآن هست. از سوره «فاتحه» تا سوره «ناس» كاملاً فيش بردارى شده است؛ اما من تصورم اين است كه براى بررسى يك تفسير لازم است چند چيز مورد عنايت قرار گيرد اول مبانى مفسر در شرح و نگارش آيات قرآن است. ممكن است مفسران مبانىاى براى خودشان انتخاب كنند كه طبيعتاً اين مبانى در روش تفسير آنها مؤثر است و دوم، روششناسى مفسر است كه براى فهم نگاشته او مهم است، و سوم بررسى كمبودها و نقصها و تطبيق مبانى و روشهاى مفسر با آنچه كه انجام داده است و اينجا معلوم مىشود كه آيا مفسر راه درستى انتخاب كرده، يا اينكه آيا به مقصدى كه انتخاب كرده، رسيده است؟
در تكميل سخنان آقاى ايازى بايد گفت: اصولاً تفسير راهنما براى تدوين كتاب مرجع قرآنى نگاشته شده است. همانطور كه قرآن پژوهان مىدانند، در قرآن، معارف فراوانى نهفته است كه پارهاى با الفاظى بيان شده و پارهاى ديگر لفظ خاصى ندارد و در لابلاى الفاظ و به صورت كنايه و اشاره آمده و يا به نحو چينش كلمات و هيأت جملات و كلمات بستگى دارد. پس از روشى كه فكر مىكنم «ژول لابوم» فرانسوى آغاز كننده آن بود، عمده كارها در قالب معجم لفظى بوده كه در قالب كشف آيات، كشف لغات و در اين گونه معجمها تدوين مىشد كه رقم آنها هم كم نبود.
وقتى كه دايره اسلام گسترش پيدا كرد حافظان قرآن اندك بودند و كسانى نمىتوانستند قرآن را حفظ كنند و به چيزى دسترسى نداشتند؛ در نتيجه به اين فكر افتادند كه كسانى حداقل كشفالايات و اين قبيل كتابها را تدوين كنند و اين شبيه كار «ژول لابوم» قرآنپژوه فرانسوى كه تفسير آيات را نگاشت كه البته كاربرد آن در سطحى بسيار محدود است و فكر مىكنم تا 32 محور اصلى دارد و بقيه محورها فرعى است و در جهان عرب مورد استقبال قرار گرفته و بعد به ايران آمد كه اعتماد السلطنة از علما درخواست كرد شبيه اين كار در ايران نيز انجام شود و آنها كار جديدى شروع كردند كه تقريباً يك دوران گذار از دوران كشفاللغات و كشف الآيات به معجمنگارى موضوعى بود و بعدها توسعه يافت و بيشتر افرادى مثل مرحوم راميار به تدوين معجمهاى موضوعى قرآن روى آورند؛ يعنى طبقهبندى آيات به موضوعهاى مختلف؛ مانند مباحث عقيدتى، خانوادگى، اقتصادى و... كه البته به هيچ وجه جامع و كامل نبود.
جريانى كه در تفسير راهنما شروع شد، همه آن مجموعهها را مد نظر قرار داد و آنچه مد نظر بود، ديده نشد و تصميم گرفته شد كتابى مرجع آماده شود كه همه مطالب قرآن كريم به نحوى آورده شود، چه حاوى لفظ خاصى باشد و چه آن دسته كه از لابهلاى آيات و كلمات و هيأت جملات به دست مىآيد، ولى لفظ خاصى ندارد و اگر كسى بخواهد آنها را از قرآن دريابد، بايد به مشقت فراوان پيدا كند. در آغاز، آقاى معاديخواه و آقاى هاشمى رفسنجانى هم نظرشان اين بود كه كتاب مرجعى تدوين كنند. در همان ماههاى اول كار براى اينكه همه ابعاد و مطالبى كه در قرآن كريم آمده است، دقيق ديده شود، قرار شد همه تفاسير با گرايشهاى مختلف مثل تفسيرهاى علمى، اجتماعى و... مورد بررسى قرار گيرد كه آيات از هر منظرى ديده شود؛ به علاوه آنكه گروههاى علمى تشكيل دادند و مباحث علمى، حقوقى، سياسى و فرهنگى هم راه افتاد و در ماههاى نخست، گروهها شكل گرفت و قرارشد دوستان نگارنده تفسير با توجه به لغات و واژههاى جديد و تخصصى، تفسير را بنگرند و نمايهسازى هم دقيق باشد تا اين جامعيت كاملاً تحقق پيدا كند كه متأسفانه اين امر جامه عمل نپوشيد.
آقاى ايازى توضيح دادند كه تفسير راهنما عصرى است، بنده مىگويم تفسير عصرى است و مىتواند باشد؛ به اين دليل كه كتاب مرجع در پىِ انداختن طرح جديد نيست، گرچه كه تلاش در اينباره انجام شده است.
امام صادقعليه السلام فرمودند: قرآن كريم مختص به يك زمان خاص نيست كه براى زمانى باشد و براى زمانى نباشد و براى مردمانى باشد و براى مردمانى ديگر نباشد، بلكه براى هر عصرى جديد است و براى هر نسل، قوم، ملت و گروهى تا روز قيامت نو است. با اين نگاه وقتى به قرآن مىنگريم، بتوانيم پاسخهاى زمان خود را بيابيم، وارد تفسير راهنما شويم. اگر دوستان دقت كنند مطالبى از روزگاران ما هم در آن آمده است؛ اما اين محدوديت به ما اجازه نداد كه قلم فرسايى كنيم و به تحليل و بررسى عميق همه مفاهيم و واژهها بپردازيم و آنها را با نيازهاى روزگار خود تطبيق دهيم؛ چون ما در پى يافتن آيات پراكنده در قرآن و در لابلاى الفاظ و مطالب و كلمات و جملات بوديم كه اطلاعرسانى دقيقى ارائه كنيم و كتاب راهنمايى باشيم كه خوانندگان اطلاعات مورد نظر خود را در آن بيابند.
موضوعات زيادى در قرآن كريم وجود دارد، اگر كسى خواست آنها را بيابد، چه بايد بكند؟ متوليان تفسير راهنما عهدهدار اين بودند كه كارى در اين زمينه انجام دهند و به همين دليل اين اثر در عين تفسير بودن، كتاب مرجع است. با اين تفاوت كه در اينجا امكان قلمزنى و بررسى گسترده وجود نداشت و خيلى نمىشد آيات را به طور گسترده تفسير كرد. تفسير در 20 جلد منتشر شده است، هر جلد بين 3000 تا 4000 جلد فيش دارد كه هر فيش داراى دو يا سه نكته جدى است؛ بنابراين، اگر ميانگينى از مطالب استفاده شده از قرآن كريم بگيريم، بالغ بر 60/000 موضوع قرآنى را به صورت مستقل آورديم كه هر كدام داراى ابعاد مستقلى هستند كه اگر از هر فيش سه موضوع در نمايهسازى گرفته شود، حدود 180/000 موضوع مىشود كه بخشى تكرارى است و با حذف آنها 100/000 موضوع مىشود كه در پانزده سال اين موضوعات را استفاده كردهايم.
ملاحسنى: يكى از ويژگىهايى كه آقاى ايازى گفتند، بحث نمايهسازى و فهرستنگارى در تفسير راهنما بود، اين قسمت را تا حدودى بنده دنبال مىكنم و مزايايى را كه در اين قسمت قابل ذكر است، بيان مىكنم كه شايد ثمر بخش باشد. منظور از «نمايه» راهنمايى كردن است و در تفسير راهنما يك ويژگى، مدخلها و نمايههايى است كه در آن گنجانيده شده است. نمايهسازى در دو نوع «سنتى» و «ماشينى» انجام مىشود و شايد اولين كارى به اين شيوه باشد كه در تفاسير قرآن شكل گرفته و اين كار با شيوه سنتى شايد اولين پيشينه است كه در تفسير انجام مىشود. با توجه به سياست علمى مركز، سيستم نمايهسازى مقيد را پذيرفتند و زبان «هم آرا» را پيش گرفتند كه شايد بتوان گفت يكى از بهترين نمايهسازىهاست كه در بحث اطلاعرسانى مطرح مىباشد.
نمايه سازى «هم آرا» نيز در دو گرايش شكل مىگيرد، يا «پس هم آرا» يا «پيش هم آرا» مىشود كه هر كدام مزاياى خاص خود را دارد و همان طور كه آقاى معاديخواه گفتند، دفترهايى كه در ابتداى امر به اين مجموعه واگذار شد، نمايهسازى «پس هم آرا» را تا حدودى داشت؛ يعنى تكواژه، مىگذاشت. هم آرا يعنى واژههاى مدخلها ضبط و در ليستى به كاربر نمايه تحويل داده مىشود كه نمايه ساز و كاربر نمايه تنها از يك مدخل و عنوان استفاده كند و از زبان آزاد استفاده شود و به قلم فيش بردار و مفسر نگاه نكند و آنچه را خودش تشخيص مىدهد را انتخاب نكند و مدخلى نباشد كه باعث تشتّت در اطلاعرسانى شود؛ لذا ابتدا سياهه نمايه تعيين مىشود و به كاربر سپرده مىشود كه «هم آرا» مىشود؛ اما اگر «پيش هم آرا» باشند؛ قبل از ورود به بانك اطلاعات، مىبايد سياستى را در پيش بگيرند، و نيز پيش از اينكه اين اطلاعات به بانك برود و اطلاعات در رايانه بازيابى شود، قسمتى از كار را به نمايه ساز داديم و قوانينى را در آنجا مصوب كرديم كه اگر نمايهاى درست تركيب شود، پيام يك فيش و پيام مدرك را بازگو كند كه از پيش چه مدخلهايى با چه عنوانهايى تركيب شود و به چه صورت تركيب اين روش «هم آرا» كه معروف به نمايهسازى «مهار شده» است، انتخاب شد؛ لذا از مزاياى تفسير راهنما، نمايههايى است كه تحت هر فيشى ثبت و ضبط مىشد. بهتر است من مراحل نمايهسازى را بيان كنم. بعد از كارهايى كه گروه تفسير راهنما كه شكلهاى مختلف داشتند و يك آيه را با ديدگاههاى مختلف فيشبردارى مىكردند، هر گروه بعد از تمام شدن مراحل فيشبردارى، همه فيشها را به گروههاى مختلفى (به مقتضاى موضوع به گروههاى خاص خود) تحويل دادند و بعد از اينكه فيش به گروههاى مختلف در واحد نمايهسازى تحويل داده مىشد، طبق آن سياست، فهرست مدخلها و فهرست نمايههاى تركيبى تدوين مىشد. الان يكى از پيامهاى خوب ما براى جامعه فرهيخته اين است كه در بانك اطلاعات بعد از پايان جلد 20 بيش از 200000 نمايه تركيبى وجود دارد كه اگر محققى دنبال مطلبى باشد، آنچه در تفسير راهنماست با يك برنامه هوشمند در بانك اطلاعات طراحى شده است و با مدخلهايى آماده است كه پس از برنامهريزى - ان شاء اللَّه - به صورت نرمافزار در دسترس قرآن پژوهان قرار مىگيرد، و اين 200000 نمايه دسترنج دوستانى است كه در اين بخش فعاليت كردهاند و نمايهها را به شكل خاصى كه زيبنده يك تفسير نوين است، عرضه مىكنند و از امتيازهاى اين تفسير يكى همين است كه توانستيم نمايه را به صورت تركيبى و پيش هم آرايى با مداخل خاص داشته باشيم.
البته بايد گفت كه در نمايهسازى «پيش همآرا» دو ابزار كار جزء ضروريات لاينفك است كه اگر نمايهسازى «پيش همآرا» بخواهد رونق بگيرد، بايد اين ابزارها را داشته باشد؛ يكى اصطلاح نامه است و يكى از محصولات ما تهيه اصطلاح نامه معارف قرآن است كه آماده چاپ شده و شايد اولين اصطلاح نامه در حوزه قرآن باشد و مىتواند حرفى درباره اصطلاحات قرآنى بزند، و ابزار دوم نيز به نام سياهه نمايهها كه در قالب 200000 نمايه تركيبى آماده است.
معاديخواه: يكى از حضار اين نكته را يادآورى كردند كه اين استنباط از آيات قرآن به تخصصهايى نياز دارد. مطمئناً كسى كه با نگاه اقتصادى به قرآن نگاه مىكند با نگاه كسى كه ديد اجتماعى، عرفانى و... دارد، متفاوت است. قرآن كريم براى نگاههاى متفاوت و هر گروه و قوم خاصى نيز، كتاب هدايت است. سؤال اين است كه آيا تمام تخصصها در پيدايش تفسير راهنما نقش داشتهاند؟ بايد گفت تلاش شده است كه اين كار انجام شود؟ اما اين شروع كار است و آنچه اينك انجام شده با همه عظمت و ارزش و نو بودن، آغاز كار است؛ و من تصور مىكنم كه اگر يك باشگاه گفتمان براى جمعآورى آرا و نظريات داشتيم، اين كار مىتوانست كامل باشد. سؤالى هم هست و آن اينكه اين نهاد با ديگر مراكز تحقيقاتى چه ارتباطى دارد؟ كه بهتر است خود دوستان پاسخگو باشند و در واقع در استنباط از آيات قرآن، ما چه راهى را مىتوانيم پيدا كنيم كه همه سليقهها و برداشتهاى متفاوت را در بر بگيرد؟ تقاضا مىكنم آقاى ايازى در اينباره توضيح دهند.
ايازى: چيزى كه ما به عنوان يك اصل كلى پذيرفتيم، اين است كه ما «خاتم الانبيا» و «خاتم الكتب» داريم، اما «خاتم المفسرين» نداريم كه بگوييم اين تفسير بهترين است، از اين بهتر نمىآيد و حرف آخر را زده است؛ لذا كسانى كه در اين مجموعه كار مىكنند، وقتى قرار شد اين اثر نقد و ارزيابى شود، هيچ وقت اين ادعا را ندارند كه حرف بىنقصى را گفتهاند؛ به همين دليل، آن نكته كه آقاى مرادى نيز اشاره كردند، شايد يكى از پيامدهاى طبيعى يك كار گروهى آن باشد كه مجموعه كار هماهنگ و يك دست نباشد. خداوند متعال هم درباره خود اصل وحى اين اشاره را كرده و گفته است كه اگر اين كلام از غير خدا بود، اختلاف زيادى ايجاد مىشد كه اين اختلاف زياد نشانه ضعف و نقص كار است و به علت ناهماهنگى در مجموعه تفسير راهنما، دستاندركاران از اول به بازبينى مجدد اين تفسير پرداختند.
طبيعى است كه نقص ياد شده وجود دارد و كسانى كه اين كار را انجام دادند، ابايى از طرح آن ندارند و واقف هستند كه اين مشكل وجود دارد. در تفسير الميزان و بقيه هم محسوس است كه در جلد اول تا سوم تفاوت انديشه است و قطعاً در بين مفسران دفتر فرهنگ قرآن نيز تبدّل رأى ايجاد شده است. حال اگر اين تبدل را ما به حساب ديگران هم بگذاريم، خواه ناخواه مىبينيم كه اين مسئله وجود دارد و اين طبيعى است كه در يك كار گروهى بازبينى مجدد اقتضا پيدا مىكند. من قصد نقد تفسير راهنما را ندارم؛ زيرا دست كم 7 تا 8 جلد را خود من كار كردهام و كاملاً مىفهميم كه مشكل كار كجاست؛ لذا اگر بخواهم فهرست وار بگويم يكى از مشكلات اين است كه مجموعه فهرست يك سطح نيست و فراز و نشيب دارد و ديدگاههاى متفاوت در آن ديده مىشود و من سخن آقاى يزدى را اصلاح مىكنم كه اگر در جمله و يا فرازى يك جور و جاى ديگر يك جورى ديگر تفسير شد، اين امتياز نيست.
ممكن است ناگزير و ناخواسته هم اتفاق بيفتد، ولى بايد آن را برطرف كنيم و نمىتواند امتياز باشد، و نكته ديگرى كه در تفسير عصرى داريم، و فرق بين وحى و تفسير هم همين است، مطابق نيازها و مخاطبان جديد مىخواهد تغيير كند؛ بنابراين در مدت ده تا پانزده سال نيازهاى جديدى پيدا مىشود كه مفسران بايد پاسخگوى آن نيازها باشند و اقتضا مىكند كه بازبينى و ويرايش جديد بشود و من به اين جهت عرض مىكنم كه كار خوبى كه مركز در حال حاضر انجام مىدهد، بازبينى تفسير است و هيچ وقت فكر نكنند كه كار تفسير تمام شده است. يك دائرة المعارف نياز به ويرايش دارد و البته تفسير، آن هم تفسير راهنما نياز به بازبينى مداوم دارد.
معاديخواه: آقاى باقرى از حاضران جلسه مىخواهند نكتهاى را تذكر دهند.
باقرى: بنده شخصاً از اين تفسير استفاده كردهام. نكتهاى كه مىخواهم بگويم ناظر بر حرف آقاى يزدى بود. من بارها اين تفسير را به طور موضوعى از آغاز تا پايان بر حسب نيازهايى كه داشتم، خواندهام. يك موضوع را در نظر گرفتم و بدون استثنا تفسير را از نظر پرداختن به يك موضوع واحد ناقص ديدم. از يك آيه خاص و يك مضمون و محتوا برداشتهاى متفاوت و متنوعى ارائه شده و اين توضيح كافى نيست كه چون آيات در جاهاى متفاوت و سياقهاى متفاوت است، پس اين حق وجود دارد كه برداشتهاى متفاوتى از آن بشود.
اگر ما در صدد توجيه وجود تفاسير مختلف بوديم، اين سخن پذيرفتنى بود كه هر مفسرى در تفسيرى كه به نام خودش است، نظرى ارائه داده، ولى وقتى از يك تفسير سخن بگوييم و صدها نفر در آن مشاركت داشته باشند، وحدت عنوان تفسير اقتضا مىكند كه برداشتهاى يكسان و منسجم وجود داشته باشد. البته اين مقدار پذيرفتنى است كه از يك آيه در فرازى به علت ما قبل و و ما بعدش، به نسبت يك آيه مشابه برداشت ويژهاى بشود؛ اما اين قابل قبول نيست كه از متن صريح يك آيه، در جايى برداشتى بشود و در جايى ديگر از آن غفلت گردد كه فراوان به چشم مىخورد. نكته ديگر اين است كه اساس كار تفسير راهنما، براى استخراج موضوعات قرآنى از غير كلمات صريح بوده است؛ اما در عين حال وقتى موضوعى به تفسير نگاه مىشود، مىبينيم كه از مفاهيم بسيارى غفلت شده است؛ اما در عين حال وقتى موضوعى به تفسير نگاه مىشود، مىبينيم كه از مفاهيم بسيارى غفلت شده است؛ مثلاً جايگاه قرآن را مورد مطالعه قرار دادم و تفسير راهنما را نگاه كردم كه از مجموعه نمايهها و مدخلهايى كه براى اين منظور به تفسير عرضه شده و به نظرم صدها نمايه جديد مىباشد، در تفسير راهنما خبرى نيست.
معاديخواه: چون به سخنان آقاى يزدى نقدى شد، از ايشان مىخواهم پاسخ دهند؛ اما فكر مىكنم يك اشكال اساسى در برنامه كار هست كه اگر بخواهد آن مسئله عنوان شود، به يك فرصت و وقت ديگر نياز داريم.
يزدى: بحث به آنجا كشيده شد كه مشتاق آن بوديم كه نقدها را براى اصلاح كار بشنويم. گفته شد در آيات مشابه تفاوت مفهوم در تفسير وجود دارد و اين را چگونه توجيه مىكنيد؟ آقاى ايازى توضيحى دادند كه در واقع توجيه عملى كار بود كه ناميسر بودن و هماهنگ ساختن پنجاه فكر است كه به يك تفسير پرداختهاند و اينها در گروههاى پنج نفره و در گروههاى كنترل سه نفره و در گروه دو نفره به نام گروه كنترل ثانويه، مشغول بودند؛ يعنى سه مرحله روى اين آيات كار شد. در مرحله اول كه گروههاى پنج نفره، برداشتهاى خود را يادداشت مىكردند و همه قرآن فيشبردارى شد، در گروههاى سه نفره اين يادداشتها بارديگر بررسى گرديد كه در اثباتش مشكلى وجود دارد يا خير و آيا مشكل را مىتوان بر طرف كرد يا خير؟ گروههاى سه نفره بيشتر كارهاى گروههاى قبلى را بررسى كردند و اصلاحات انجام شد. باز هم كار نقص داشت، كار به گروههاى دو نفره داده شد تا يك نفر عهده دار اصلاح نهايى شود و يك نفر همراه آن نفر اصلى يادداشتهاى او را نقد كند، و تا هنگام چاپ از نظر سه گروه متفاوت گذشت. اما ما در اين ميان، فاقد گروهى بوديم كه به اين صورت به برداشتها نگاه كند كه آيات متشابه را هماهنگ كند، حال چرا ما اين گروه را تشكيل نداديم؟ زيرا كار تفسير تكميل نشده بود و وقتى جلد اول را عرضه كرديم، احساس كرديم كه برداشتها مشكل دارد و مجبور شديم جلد اول را بازنويسى كنيم، و اصلاحات عمدهاى در جلد اول انجام شد و در جلدهاى دوم و سوم باز اين امر را احساس كرديم و فكر كرديم كه اگر از همين الان گروه هماهنگسازى برداشتها تشكيل شود، ناموفق خواهد بود، زيرا ما هنوز كار جلدهاى نهايى را آماده و عرضه نكردهايم كه بخواهيم اينها را معيار قرار دهيم و بين آيات مشابه جمع كنيم؛ لذا منتظر مانديم كه 20 جلد تفسير آماده شود كه الحمدللَّه به چاپ رسيده است. الآن فرصت خوبى است كه گروه هماهنگسازى تشكيل شود تا آيات مشابه يكديگر را به اين صورت نگاه كند؛ براى مثال، مبناى «فبأىّ آلاى ربكما تكذبان»، برداشتهايى كه ذيل اولين آيه است با برداشت اول و برداشتهاى ذيل آيه دوم ممكن است متفاوت باشد، با اينكه در يك گروه مورد بررسى قرار گرفته است، و در اينجا معلوم مىشود كه آيه در هر جايگاهى ناظر بر يك مطلب ديده شده است. پس از اينكه ما گروه هماهنگ سازى آيات مشابه را تشكيل داديم، از اينجا شروع كرديم كه آيات مشترك را در قرآن جدا كرده و در كتابى كه منتشر نشده و در اختيار خود مركز است، جمع كرديم تا در نهايت، برداشتهاى آن را در بازنگارى تفسير راهنما - كه شروع شده و به حمداللَّه پيش رفته - مدنظر قرار دهيم. و همزمان با آن برداشتهاى آيات مشترك را نيز همسان مىكنيم.
در يك آيه كه اوايل قرآن است و نظير آن در اواخر قرآن نيز آمده است، آن گروه مطالبى دارد كه گروه آخر، از آن غفلت كرده است و اين غفلت گروه دوم و يا گروه اول باعث مىشود مراجعه كننده از هر دو نظر استفاده كند؛ يعنى اگر گروهها را موظّف مىكرديم فقط يك نظر را بپذيرند و جز اين چيزى اضافه نكنند. نقص عمدهاى در تفسير راهنما به وجود مىآيد. بعضى گروههاى ما متخصصان قوى و از افراد آگاه هر رشته بودند، و وقتى 20 جلد را جلو خود بگذاريم، از جمعآورى گروه بهرهمند مىشويم. اينها اختلاف نيست كه بگوييم نقص تفسير راهنماست. شايد دومين اشكال اين بود كه گفتند شما برداشتهايى از آيات مشابه داريد كه ناقض يكديگر است، بله اين نظر درست است و ما منكر آن نيستيم و اينكه منجمد نبوديم و اجازه داديم به گروههاى بعدى كه برداشتهاى خود را ضميمه كنند و در جلدى كه مخصوص خود آنهاست، چاپ شود و شما به عنوان مراجعه كننده چون به هر دو مراجعه مىكنيد، مىتوانيد از آيه بعدى به آيه قبلى برگرديد و ذهن خود را نسبت به آيه قبلى پرورش بدهيد و تكميل كنيد.
معاديخواه: سؤال ديگر را آقاى طالبى جواب دهند.
طالبى: تفسير راهنما دو جنبه دارد، يك جنبه اين است كه آن را با تفاسير ديگر مقايسه مىكنيم كه هر مقايسه يك امتياز دارد و آن اين است كه سبك و روش نوين در ارائه موضوعها و مفاهيم قرآن دارد و روش بديعى است و سعى شده است كه مطالب هر آيه را در اين روش نو در حد توان ارائه دهد. از طرفى اين تجربه اول است كه بايد تكرار شود، پرونده تفسير راهنما با توجه به اينكه روش بديعى است، باز است و باز بودن پرونده تفسير به اين معنى است كه نواقصى دارد و بايد به تدريج برطرف شود.
مرادى: خود گروه تفسير راهنما هم به اين اختلاف برداشتها پى برده بودند. يك وقت ما آيه مشابهى را پيدا كرده بوديم كه ذيل يكى 17 برداشت و ذيل ديگرى 12 برداشت و ذيل سومى 8 تا برداشت داشت كه على القاعده بايد سطح آنها بين 14 و 13 مىشود، ولى خيلى تفاوت بود. اين دغدغه همواره بود كه تفسير نقد شود و اشكالات مرتفع شود؛ اما به نظرم هنوز در اول راه هستيم و بايد تلاش كنيم كه اين شروع مبارك به نتيجه برسد. اين بازبينى، پاسخ نمىدهد و فقط هماهنگسازى و يك دستسازى مجلدهاست.
در مورد برداشت از آيات قرآن كريم، ما اصولى در تفسير داريم كه مدون هم هست. از اصل شروع تفسير نگارى تا دوران ما، اين قواعد گفته شده و پخته شده است، ما هم در تفسير راهنما يك تجربياتى داشتيم كه براساس آن آيين نامه اجرايى، برداشتها را انجام مىداديم و اگر غفلتى خارج از چهارچوب بوده، در حدى نيست كه لطمهاى اساسى به كار بزند.
بنابراين وقتى كه برداشتها و تفسير و شرح يك قسمتى در يك چهارچوب شناخته شدهاى انجام شود، چنان اختلافات فاحش و تابع ذوق و سليقه نمىشود كه به قول اين دوست عزيز، برداشتى با برداشت ديگر 80 درصد تفاوت داشته باشد. من خود به دليل كارى كه در مجموعه داشتم با پنج شش گروه تخصصى در مؤسسات مختلف همكارى مىكردم. مثلا حقوق، روانشناسى، جامعهشناسى، طبيعيات و... نمونه كار مىداديم و مىگرفتم با چهارچوبهاى شناخته شده تفسير دقيقاً منطبق مىشود و اگر روى اصول و قواعد بود تصويب مىشد و چنين نيست كه يك متن دينى به دست هر كس داده شود و او طبق ذوق و سليقه خودش هرگونه برداشت دلخواه خودش را تحميل كند. البته تفسير راهنما نتوانست به ايدههاى بزرگى كه مدنظر داشت كاملاً جامه عمل بپوشاند و اميدواريم اين كار در وقت ديگرى و با نگاه وسيعترى به جامعيت بهترى برسد.